به گزارش آماج، متخصصان حوزه روانشناسی کودک معتقدند یکی از بنیادیترین نیازهای انسان در سالهای آغازین زندگی، احساس امنیت عاطفی است؛ احساسی که اگر وجود نداشته باشد، کودک برای بقا در محیط اطراف خود راههایی را انتخاب میکند که گاهی تا بزرگسالی همراه او میماند و مسیر شکلگیری شخصیتش را تغییر میدهد.
کودکی که به هر دلیل—بیتوجهی، انتقادهای مداوم، مقایسه، یا محبت مشروط—احساس امنیت نمیکند، به تدریج یاد میگیرد که برای حفظ جایگاه خود در خانواده کارهایی انجام دهد که شاید هیچ ارتباطی با نیازهای واقعیاش ندارند. چنین کودکی ممکن است برای جلب رضایت بزرگترها از خودش فاصله بگیرد و آنچه را که دیگران دوست دارند تبدیل به معیار رفتارهایش کند. این چرخه، پایه بسیاری از الگوهای مخرب شخصیتی در بزرگسالی است.
محبت مشروط؛ آغاز شکلگیری یک زخم عاطفی پنهان
به نقل از آماج، زمانی که کودک فقط زمانی مورد توجه قرار میگیرد که «رفتار خوب» داشته باشد یا تنها وقتی نوازش و محبت دریافت میکند که از قوانین والدین اطاعت کند، در ذهنش این پیام ثبت میشود که ارزشمندی او وابسته به عملکرد، موفقیت یا رفتار مطابق انتظار دیگران است. این نوع محبت، که روانشناسان آن را «محبت مشروط» مینامند، باعث میشود کودک احساس کند برای دوستداشتنی بودن باید مدام اثبات کند که خوب است.
این الگوی ذهنی در ادامه به شکلگیری شخصیتهای مهرطلب، افراد وابسته و انسانهایی منجر میشود که خود را قربانی روابط یکطرفه میبینند. آنها به سختی میتوانند «نه» بگویند، از ابراز احساسات واقعیشان میترسند و اغلب تصور میکنند که اگر خواستههایشان را بیان کنند ممکن است دوستداشتنی بودنشان را از دست بدهند.
تلاش بیپایان برای جلب رضایت؛ چرخهای که در بزرگسالی ادامه پیدا میکند
کودکانی که در فضای بیثبات عاطفی رشد میکنند، اغلب در بزرگسالی نیز به دنبال تأیید دائمی اطرافیان هستند. چنین افرادی برای دریافت مقدار کمی محبت حاضرند از بسیاری از نیازها و مرزهای شخصی خود عبور کنند. آنها معمولاً:
- در برابر درخواستهای دیگران قدرت نه گفتن ندارند.
- برای اثبات ارزشمندی خود بیش از حد تلاش میکنند.
- احساس میکنند اگر اشتباه کنند، محبت دیگران را از دست میدهند.
- در روابط عاطفی، کاری یا اجتماعی دچار فرسودگی شدید میشوند.
- ترس عمیقی از طرد شدن یا تنها ماندن دارند.
این دسته از کودکان تجربه میکنند که «دوستداشتنی بودن» یک امتیاز است، نه یک حق طبیعی. در نتیجه یاد میگیرند که با اطاعت، سکوت، و فداکاری بیش از حد تهدیدهای عاطفی اطراف را کنترل کنند. این وضعیت، سالها بعد نیز به صورت الگوهای رفتاری ناسالم خود را نشان میدهد.
نقش والدین در ساختن یا تخریب امنیت روانی
فضای روانی سالم برای کودک، تنها به معنای نبود تنش نیست؛ بلکه یعنی والدین با رفتار، لحن، نگاه و واکنشهایشان به کودک پیام بدهند که ارزشمند، پذیرفته و قابل اتکا است. کودک باید بداند که اشتباه کردن بخشی از رشد است، نه دلیلی برای از دست دادن محبت.
روانشناسان تأکید میکنند والدینی که از محبتشان بهعنوان ابزار کنترل استفاده میکنند، ناخواسته هویت کودک را به مسیر نادرستی هدایت میکنند. محبت واقعی باید بدون شرط باشد؛ نه مشروط به کارنامه، رفتار ایدهآل، یا ظاهر و موفقیت خاص.
چگونه میتوان این چرخه را متوقف کرد؟
برای جلوگیری از شکلگیری زخمهای عمیق عاطفی، والدین میتوانند با چند رفتار ساده اما مهم، مسیر رشد کودک را تغییر دهند:
- شنیدن فعال و واقعی به حرفهای کودک بدون قضاوت.
- ابراز محبت مداوم حتی در زمان اشتباه یا رفتار نامناسب.
- تشویق به بیان احساسات و توضیح آنها.
- تعیین مرزهای روشن اما همراه با احترام و مهربانی.
- پذیرش این موضوع که کودک انسان مستقل با نیازها و ویژگیهای خاص خودش است.
به گزارش آماج، کودکی که در محیطی امن رشد میکند، در بزرگسالی فردی متعادل، مطمئن و دارای هویت قوی خواهد بود؛ فردی که برای دوستداشتنی بودن نیازی به تغییر خود ندارد.
اگر به دنبال آگاهی بیشتر درباره تربیت کودکان، سلامت روان و شیوههای ایجاد امنیت عاطفی هستید، پیشنهاد میکنیم دیگر مقالات روانشناسی موجود در سایت آماج را مطالعه کنید.